loading...

حبه انگور

زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست...

بازدید : 582
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 18:26

گفت: کتاب جدید نخوانید، دیگه کتاب جدید نخوانید، البته پیشنهاد است، من که نیستم ببینم می‌خوانی یا نه.

گفتم: این سخت‌ترین تمرین عالم است :(

گفت: افزودن به دانسته‌ها کافیه، بیایید کمی‌از دانسته‌ها را تبدیل کنیم به ‌خِرَد...

Let's block ads! (Why?)

دهمین جشنواره کتابخوانی رضوی
بازدید : 346
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 18:26

وسط قرنطینه کرونا، ما مجازیم در اطراف خانه با رعایت فاصله یک و نیم متر از بقیه قدم بزنیم، جدای این که این‌جا کشور پیری است، محله‌ی ما به خاطر گران بودن اجاره بها*، محله‌ی جوانی محسوب نمی‌شود. در نتیجه بیشترین موردی که مشاهده می‌شود سالمندان هستند که با سگ وفادار آمده‌اند پیاده روی. جگرگوشه هم که عشق نوازش سگ**. خلاصه که این دختر ما می‌پرد دنبال سگ‌ها، هی این بدو، هی اون‌ها بدو :)

آخرش من که مثلاً الان خیلی بلدم Dutch صحبت کنم، می‌پرسم:

mag mijn dochtertje aaien het hondje؟

اون‌ها هم تو مایه‌های این که حالا این بچه است و اینها، سگ محترم را صدا می‌کنند که بیا بایست، این بچه می‌خواهد نازت کنه :)

* برای یک expat که شرکت اجاره بها را می‌پردازد مرسوم است، حتی در ایران expatهایی که می‌شناختم خانه‌شان زعفرانیه به بالا بود :دی دیگه در دامنه البرز سکنی گزیده بودند :))))

** به گمانم به خاطر مدت زمانی که در ایران می‌رفت مدرسه طبیعت.

پ.ن. نکته عنوان پست چی بود؟ تلفظ aaien مثل آیه است، یعنی نوازش

Let's block ads! (Why?)

دهمین جشنواره کتابخوانی رضوی
بازدید : 300
شنبه 23 اسفند 1398 زمان : 3:33

الان تقریبا یک سال از روزی که آمدیم اینجا گذشته، پارسال بیست اسفند. این روزها پنجره را که باز کنی، کم کم بهار میشه را حس کرد، از لای همه اون سوز سرما و باد و طوفان، و برایم شگفتی داره که پارسال این‌طور نبود‌ برایم، تا اواسط خرداد بهار را حس نمی‌کردم، نه به خاطر این که حالم گرفته بود و اینا... نه! چون باید پاییز و زمستان را همین جا باشی تا تغییر هوا دم بهار را لمس کنی، تا اون شکوفه‌های سر درخت به چشمت بیاد، تا برای گاهی، یک ساعت آفتاب شکرگزار باشی :) وقتی پارسال ده روز مانده به عید، تهران را ترک کردم، فکر می‌کردم از مناطق استوایی آمدم قطب شمال :دی خورده بود تو ذوقم، یک عالمه لباس آستین کوتاه آورده بودم که تا امروز هیچ کدامشان را نپوشیدم، حتی یک بار :) دمای ۲۱ درجه در خانه برای من یعنی لباس بافتنی... باشد که سال بعد با ۲۰ درجه آستین کوتاه بپوشم :دی

Let's block ads! (Why?)

⭐خرید با تخفیف ویژه شکلات خوری مسی کد 1010 💯
بازدید : 317
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 1:58

یک مطلبی تو گروه‌های تلگرامی‌و اینستاگرام دست به دست می‌شد مبنی بر این که ویروس کرونا در دمای بالای سی درجه زنده نمی‌ماند، راست و دروغش پای خودشان، ولی اگر درست باشد، با توجه به این که اینجا سیصد و شصت روز سال دمای هوا زیر سی درجه است، فکر نکنم کرونا به این زودی‌ها از این آب و هوای مطلوب دست بکشد :-|

Let's block ads! (Why?)

دانلود فیلم A Good Lawyer's Wife 2003 با زیرنویس چسبیده
بازدید : 591
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 4:37

وسط سوز سرما و باران ایستادیم تا اتوبوس بیاید، هوا آن‌قدر سرد است که شب چله‌ی تهران، یه لبخند کجکی می‌چسبانم روی صورتم و بی‌هوا می‌گویم: لیلی داره بهار میادها، عید نوروز :) یک طور عمیقی نگاهم می‌کند انگار که بخواهد یک پرونده‌ای را از آرشیو مغزش بکشد بیرون و کمی‌بعد با هیجان می‌گوید: آخ جون عید، آخ جون عید! بعد عمو نوروز میاد مثل سانتا* به ما کادو میده! می‌گویم: آره مامان جانم، تازه می‌خواهیم برویم مقدمات سفره هفت سین را آماده کنیم، سبزه درست کنیم، بگردیم ببینیم گندم پیدا می‌کنیم سمنو بپزیم... می‌گوید: آخ جون بعد مامانی و دادا به من عیدی میدن :)

عزیزم :( دلم گرفت این را گفت، چون هر چی فیلم جشن نوروز و حاجی فیروز نشانش داده بودم بعدش می‌گفتم که می‌رویم ایران، همه را می‌بینیم و بهت عیدی می‌دهند، گفتم: مامان امسال عید نمی‌رویم ایران، ولی انشاء الله برای تولدت می‌رویم، خوبه؟ گفت: آره خوبه، آخ جون تولد من، آخ جون تولد :)

چقدر دنیای بچه‌ها پاک و بی‌آلایش است...

* تهاجم فرهنگی :دی

Let's block ads! (Why?)

دستگاه خمیر پهن‌کن مخصوص کار با خمیر پلیمری بسازید
بازدید : 375
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 8:18

می‌دانید که ما این‌جا یک هفته تعطیلات lente داشتیم (هفته آخر فوریه) و شاید بدانید که در Dutch، کلمه lente رو برای بهار استفاده می‌کنند و در حالی‌که داشتم برای خانم کریستین غر می‌زدم که این چه جور تعطیلات lente هست که نه تو بهار است (مثلا امسال تقریبا هفته اول اسفند بود) و نه هوا بهاری است، خاطر نشان کرد که lent در مسیحیت به چله‌ی منتهی به عید پاک گفته می‌شود و لزوما ربطی به بهار ندارد!

در راستای تشخیص کرونا، آدرس این سایت را برای یکی از دوستانم فرستادم که با کلی علامت تعجب و اینا جواب فرستاده که مگه شما اونجا کرونا هم دارید؟! مثلا انگار کرونا فقط برای ایران باشه :دی برایش نوشتم نه تنها به لطف کشور برادر، دوست و همسایه ایتالیا کرونا داریم، بلکه به خاطر هوای سرد و مرطوب کل سال دماغ ملت آویزان است و در حال عطسه و سرفه هستند، برای همین روند تشخیص هم دچار مشکل شده و موردی داشتیم که یک هفته بستری بوده و تازه فهمیدند که کرونا بوده و بیمارستان را قرنطینه کردند! فکر کن، بعد یک هفته... در نتیجه به لطف همین تعطیلات lente حجم زیادی از دوستان مقیم که با غرور فراوان فکر می‌کردند مرگ فقط برای همسایه است و ما شمال غربی‌ها کرونا نمی‌گیریم (مثلا نژاد برترند :-||||) خیمه زدند در لمباردی ایتالیا و حالا مثل چی همه دارند کرونا می‌گیرند :-| آن هم با این جامعه پیر و سن و سال بالا...

این‌ها را گفتم که فکر نکنید شرایط اروپا خیلی گل و بلبل است، نه تنها قفسه‌ی غذاهای کنسروی خالی شده، بلکه سه روز است هیچ اسپری ضدعفونی کننده پیدا نمی‌شود! همه‌مون زامبی شدیم، در اقصی نقاط جهان، حتی بدون کرونا هم داریم همدیگه رو قورت می‌دهیم...

پ.ن. داشتم فکر می‌کردم دوستم و هلندی‌ها در مورد کرونا نگرفتن هم عقیده بودند :-|

Let's block ads! (Why?)

هنگامی که یک فرد به بیماری کرونا مبتلا شد‌درخانه قرنطینه می شود چه اقداماتی باید انجام دهیم.
بازدید : 286
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 20:50

آخرین ساعت، از آخرین روز، پیش از اتمام هفته‌ای که در تعطیلات به سر بردیم، با اعلام رسمی‌از یافتن اولین مورد مبتلا به کرونا در اینجا، رو به پایان است. نگرانی از شرایط جاری ایران و وضعیت خانواده و عزیزان یک طرف، آینده نامعلوم برای سفر به ایران و قرنطینه یک طرف دیگر...

دارم به این فکر می‌کنم که چطور هر چیز ساده‌ای در ایران قابلیت تبدیل شدن به بحران دارد، باران می‌بارد می‌شود سیل،‌ نمی‌بارد می‌شود خشکسالی، گران شدن بنزین، دفاع کنیم بحران است، حمله کنیم، بحران است... پرواز هواپیمای مسافربری... و دلم مشغول کادر درمان است، خط مقدم در تلاش برای نجات جان انسان‌ها، بی‌دفاع و بی‌ادعا.

پ.ن. این روزها کرونامه‌های دکتر میم را که از دست نمی‌دهید؟

Let's block ads! (Why?)

راهنمایی ایجاد لینک پروفایلی برای سئو سایت ؟
بازدید : 395
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 20:55

تجربه نشان داده خستگی و کمخوابی روی همگان تاثیر یکسانی ندارد، گاهی شبیه یک غول* بی شاخ و دم قابلیت از پا انداختن شما را دارد، گاهی شبیه یک مگس مزاحم گهگاه دور سرت می‌چرخد و وز وزی می‌کند و می‌رود... من در دسته‌ی اول هستم:-| وگرنه می‌خواستم امشب از وقتی که قبل سفر ایران و حوالی سال نو چینی‌ها در همان آشفتگی بعد قیمت بنزین و قطعی اینترنت و انتقام سخت و سقوط هواپیما، اسم کرونا به گوشم خورد اینجا بنویسم تا نگرانی این روزهایم از حال و روز خانواده مخصوصا پدرها و مادرها و کنسل شدن پرواز نوروزمان به ایران...

* کتابی می‌خواندم برای جگرگوشه به نام "قول بچه قورباغه"، تا عنوان را خواندم، گفت: "خب کو؟ قول کو؟" گفتم: "قول؟" گفت: "آره دیگه، آقا قول :-| "حالا چطور مفهوم انتزاعی قول و تفاوتش با موجود انتزاعی آقا غول را توضیح دادم بماند :دی

Let's block ads! (Why?)

چالش ها و خطرات عقد قرارداد بیرون از دفتر املاک
بازدید : 298
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 19:17

برای سال‌ها "دوست نگهدار" بودم، پاسدار همه‌ی دوستی‌‌ها، همکاران، همکلاسی‌های مدرسه، کلاس زبان، بچه‌های وبلاگ، ... و در تلاش برای نگهداری‌شان، حتی وقتی ازدواج کردند، بچه‌دار شدند، رفتند خارج و من دیگر دوستشان نبودم؛ وقتی ازدواج کردم، بچه‌دار شدم و رفتم خارج، آن‌ها دوستانم بودند.

اگر کسی می‌گفت دوست خوبی نیستم رگ گردنم می‌زد بیرون و هربار جای خالی نبودن هر کدام را با "هست هنوز" مرهم می‌گذاشتم. ولی چندی است بعد از بالا و پایین‌ شدن‌های مفاهیم بنیادین زندگی در ناآشنایی وهم‌آور راه دور، پی برده‌ام که انگار فقط برایم مهم است که بدانم دوستانی دارم که برای داشتنشان تلاش کرده‌ام، انگار اطمینان خاطر از بودنشان و تلاش خودم کمک کند به حال خوبی که برای من نیست، که من نیستم، که هویت چیست، دوستی و صمیمیت...

گذر از رنج‌ها به من آموخت که ایجاد و ماندگاری صمیمیت در به اشتراک‌گذاری جزئیات بی‌اهمیت یا رازهای مگو نیست، در دیدار هفتگی و نزدیکی فیزیکی نیست، بلکه در نزدیکی عقاید، دیدگاه‌ها و اندیشه‌هاست، در تلاش برای حفظ نقاط اشتراک است، وقتی هر دو طرف دوست دارند برای بهبود و افزودن نقاط اشتراک کاری کنند یا برای سبک زندگی مشابه تلاش می‌کنند.

نوشتم که یادم بماند وقتی دیگر مثل هم فکر نمی‌کنیم و به تفاوت‌ها احترام نمی‌گذاریم، سخت است کیفیت رابطه را بالا نگه داشت، چون قرار نیست هر دوستی تا آخر دنیا بماند...

Let's block ads! (Why?)

دلگیرترین شبی که تا حالا تجربه کردم...
بازدید : 411
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 19:17

یک هفته لیلی را بردم playgroup ولی چک نکردم. رفتیم کلاس ورزشی، همه‌ی بعد از ظهرها خوابیدیم و من چک نکردم. برای صابر تولد گرفتیم، گل خریدیم و کیک، ولی چک نکردم. هر شب قبل ساعت ده خوابیدم و چک نکردم.

چک نکردم، نه این‌که اولویتم نبود، نه این‌که وقت نشد، فقط برای این‌که آنقدر خسته بودم و ضعیف که می‌دانستم رویارویی با واقعیت را تاب نمی‌آورم، پس در خیالم بافتم که همه چیز خوب است و چک نکردم.

یک هفته را در غار تنهایی گذراندم، به خانم کریستین خبر ندادم که برگشتم، در کلاس زبان نزدیک به هیچ حرف زدم و سعی کردم هر بعد از ظهر بخوابم، بخوابم تا انرژی ذخیره کنم.

امروز عصر دوباره خوابیدم، آخرین سلول انرژی پر شد و بعد‌هارد را زدم به کامپیوتر. یک مجموعه‌ی پاره پاره و در هم از فایل‌های من و صابر. یک ملغمه روان پریش ‌کننده برای من با اون چارچوب منظم و طبقه‌بندی دقیق فایل‌ها و فولدرها. گشتم دنبال فایل خاطرات، فایل‌ها هستند ولی باز نمی‌شود، فایل خاطرات سال ۹۵ و انتظار برای جگرگوشه... گشتم دنبال عکس‌ها، از هر ده تا یکی بازیابی شده، نصفه. پروژه‌ها؟ چک نکردم، باتری‌هایم خالی شده...

Let's block ads! (Why?)

دلگیرترین شبی که تا حالا تجربه کردم...

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 88
  • بازدید کننده امروز : 87
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 100
  • بازدید ماه : 115
  • بازدید سال : 115
  • بازدید کلی : 25417
  • کدهای اختصاصی